در پست های قبل داستان های خواندیم از قبیل قضاوت عجولانه و معجزه در این پست نیز داستان کوتاه انگلیسی انانسی چرا پاهای لاغری دارد میخوانیم. این داستان درباره ی عنکبوتی به نام انانسی است که بعلت طرح یک ایده غلط پاهایش لاغر شد. این داستان بصورت کلمه کلمه ترجمه نشده است و معنی داستان متفاوت است کمی و بعلت زیبا شدن داستان از این شیوه استفاده شده است، برای آشنایی با کلمات شما میتوانید کلمات سخت را بهمراه معنی فارسی در پایین داستان یادبگیرید.
متن انگلیسی داستان کوتاه انگلیسی انانسی چرا پاهای لاغری دارد
This is Anansi the spider. He’s got eight legs, a big head and a very fat body. Anansi loves eating.
Rabbit is Anansi’s friend. He is cooking greens in his pot.
“Mmmm! I can smell greens!”
“They are not ready yet. Why don’t you stay and wait?”
“No, I can’t stay, but I’ve got an idea. Pull the web when the greens are ready and I’ll come running!”
”Okay, Anansi!”
“Mmmm! I can smell beans!”
“Come and eat our beans with us. They are almost ready.”
“No, I can’t, but I’ve got an idea!”
“Pull the web when the beans are ready and I’ll come running!”
“Okay Anansi!”
“Mmmm! I can smell sweet potatoes – with honey!”
“Yes that’s right. Come and eat my food with me.”
“No, I can’t, but I’ve got an idea!”
“Pull the web when the sweet potatoes are ready and I’ll come running!”
“Okay Anansi!”
When Anansi arrives at the river all his eight legs are tied with webs. All the food is ready and the animals pull the webs.
Anansi falls over and his legs get thinner and thinner.
“Maybe that wasn’t a good idea after all! Look at my thin legs. Oh well, maybe there’s some food at home.”
متن فارسی داستان کوتاه انگلیسی انانسی چرا پاهای لاغری دارد
چرا پاهای عنکبوت لاغر دارد.
این انانسی است، عنکبوتی که هشت پا و یک سر بزرگ به همراه یک بدن چاق دارد. او عاشق خوردن است.
خرگوش که دوست انانسی بود داشت سبزی درست میکرد، انانسی گفت : مممممممم، بوی سبزی خوشمزه به مشامم میرسه،
خرگوش گفت: سبزی ها هنوز آماده نیستند، چرا نمیمونی که آماده بشن و باهم بخوریمشون.
انانسی گفت: نه نمیتونم بمونم اما ایده جالبی دارم، و شروع به تنیدن تار کرد و گفت بگیر این تار رو و وقتی که غذا آماده شد تار رو بکش تا من بیام.
خرگوش گفت باشه انانسی، دوست خوبم.
انانسی بعدش رفت پیش میمون.
ممممم بوی لوبیای خوشمزه به مشاممم میرسه،
میمون گفت: بیا و با ما لوبیا بخور دیگه تقریبا آماده است.
انانسی گفت: نه نمیتونم بمونم اما ایده ی جالبی دارم و دوباره شروع به تنیدن تار کرد و گفت بگیر این تارو و وقتی غذا آماده شد بکش تا من بیام.
میمون گفت: باشه انانسی .
انانسی بعدش رفت سراغ گاو نر.
ممممممممم بوی سیب زمینی شیرن که با عسل درست شده به مشامم میرسه.
گاو نر گفت: آره درسته بیا تا بهم غذارو بخوریم.
انانسی گفت: نه نمیتونم بمونم اما ایده ی جالبی دارم و دوباره شروع به تنیدن تار کرد و گفت بگیر این تارو و وقتی غذا آماده شد بکش تا من بیام.
گاو نر گفت: باشه انانسی .
وقتی که انانسی همه پاهاش رو با تار بسته بود رفت سمت رودخانه یکهو همه غذا ها باهم آماده شد و همه دوستان انانسی که بهش قول داده بودند تارهارو کشیدن یکهو انانسی خورد زمین و پاهاش لاغر و لاغرتر شد از بس که کشیده بودنش.
انانسی با خودش گفت: شاید این ایده اشتباهی بوده است، نگاه کن به پاهای لاغرم.خب حالا برم خونه ببینم شاید غذایی برای خوردن وجود داشت.
معنی لغات داستان کوتاه انگلیسی انانسی چرا پاهای لاغری دارد
عبارت انگلیسی | مترادف فارسی | معادل انگلیسی |
spider | عنکبوت | spider |
Rabbit | خرگوش | hare |
pot | قابلمه | saucepan |
bean | لوبیا | bean |
web | تار عنکبوت | net |
sweet | شیرین | sugary |
honey | عسل | honey |
tie | گره زدن | knit |
river | رودخانه | flow |
برای شنیدن تلفظ صحیح متن انگلیسی فایل زیر را دانلود کنید.
(برای شنیدن صوت داستان ، فایل پی دی اف را باز کنید و برروی علامت بلندگو دوبار کلیک کنید تا همراه با متن صدای آن را نیز داشته باشید. موفق باشید.)
به امید فردایی روشن.
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂