در پستهای قبل داستان کوتاه انگلیسی همچون خرگوش و لاکپشت، جوجه اردک زشت، جک و لوبیا سحرآمیز، شنل قرمزی، سیندرلا و دیو و دلبر را خواندیم. امروز داستان انگلیسی کفاش و کوتوله ها را میخوانیم این داستان دربارهی کفاشی است که بسیار تنگ دست است و زندگی سختی دارد که اتفاق بسیار جالبی برای او می افتد که زندگیش تغییر میکنه. این داستان بهصورت کلمه کلمه معنی نشده است پس برای یادگیری به کلمات آخر دقت کنید. در ادامه بخش اول داستان را باهم میخوانیم.
بخش انگلیسی داستان انگلیسی کفاش و کوتوله ها
Once upon a time, there was a kind shoemaker who was very poor. In fact, one night, the shoemaker realized he had one last piece of leather. It was only big enough to make one pair of shoes and thereafter he would have to close his shop. He and his wife did not know what they would do.
They might starve because they had no money to pay for food. The man sat at his workbench and cut out the last piece of leather. He prayed that somehow he and his wife would find a way to survive. He went to bed and planned to wake up early the next morning to make his last pair of shoes from the last piece of leather.
The next morning the man woke up and went to the workbench in his shop. To his great surprise, a pair of shoes had already been made out of the last piece of leather. The shoes were perfect. There was not a single thread or stitch that was out of place. The shoemaker could not believe his eyes. Someone had done his work for him!
“Mary, Mary come quick!” the shoemaker called to his wife.
Mary ran downstairs to the shop to see what was the matter. “What’s wrong?” asked Mary.
“Northing,” said the shoemaker. “Actually, something wonderful and amazing has happened. Somebody made these shoes last night while we were sleeping.”
Mary gasped in surprise. “But who would do such a kind thing for us?” she wondered aloud.
“They made these shoes perfectly.”
شاید دوست داشته باشید
درست کردن همبرگر خانگی لذت مخصوص به خودش را دارد و سلامتی شما و افراد خانواده را در بر دارد. این غذای خوشمزه را می توانید…
بخش فارسی داستان انگلیسی کفاش و کوتوله ها
در روزگاران قدیم، کفاشی مهربان در شهری زندگی میکرد که وضعیت مالی خوبی نداشت. یک شب کفاش متوجه شد که فقط یک تکه چرم برایش مانده و آن تکه چرم فقط به اندازه درست کردن یک جفت کفش است و بعد از آن باید در مغازهاش را ببندد. او و همسرش مانده بودند که چه کار باید بکنند.
آنها بسیار گرسنه بودند؛ چون پولی برای خرید غذا نداشتند. مرد نشست پشت میز کار و آخرین چرمی که باقی مانده بود را برش زد. و بعد شروع کرد به دعا کردن تا راهی پیدا شود که آنها زنده بمانند. مرد رفت توی رختخواب و تصمیم گرفت که صبح زودتر برای کار بیدار شود و آخرین کفش را هم درست کند.
صبح روز بعد مرد بیدار شد و پشت میز کارش رفت، اما یکدفعه با یک سوپرایز بزرگ مواجه شد، یک جفت کفش شیک با آخرین تکه چرم درست شده بود. این کفش واقعا فوق العاده بود و هیچ گونه زدگی و برآمدگی در قالب کفش دیده نمیشد. مرد واقعا چیزی را که میدید نمیتوانست باور کند که یکی کارش را به بهترین شکل ممکن انجام داده بود. عالی بود.
کفاش همسرش را صدا زد: ” مری، مری بدو بیا ببین اینجارو”
مری با سرعت دوید و آمد پایین تا ببیند قضیه از چه قرار است. مری پرسید: ” چی شده؟”
کفاش گفت: “خیلی چیزا اتفاق افتاده!!!” و ادامه داد: “واقعا یه چیز فوق العاده اتفاق افتاده، دیشب وقتی ما خواب بودیم یکی اومده و این کفش رو برامون درست کرده.”
مری از هیجان نفسش بالا نمیآمد و با صدای بلند و متحیر و خوشحال گفت: “یعنی کی این کار قشنگ رو برای ما انجام داده؟”
کفاش گفت: “هرکی هست این کفش رو فوق العاده درست کرده.”
ادامه در بخش های بعدی …
معنی لغات داستان انگلیسی کفاش و کوتوله ها
مترادف انگلیسی | معادل فارسی | عبارت انگلیسی |
shoemaker | کفاش | shoemaker |
skin | چرم | leather |
famish | گرسنگی | starve |
pass | زنده ماندن | survive |
workbench | کارگاه | workbench |
cotton | نخ | thread |
basting | کوک | stitch |
برای شنیدن تلفظ صحیح متن، داستان انگلیسی کفاش و کوتوله ها فایل زیر را دانلود کنید
(برای شنیدن صوت داستان،فایل پی دی اف رابازکنیدوبرروی علامت بلندگودوبارکلیک کنیدتاهمراه بامتن صدای آن را نیز داشته باشید.)
به امید فردایی روشن.
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂