ما در پست های قبل با برخی از داستان های اخلاقی مانند مورچه و ملخ، خورشید و باد شمالی، کلاغ و کوزه را خواندیم. امروز داستان انگلیسی چکاوک و جوجه هایش ، را که یک داستان اخلاقی است میخوانیم، این داستان درباره مزرعه داری است که چشم امیدش به همسایه هایش است که با کمک آنها محصولاتش را برداشت کند که همین امر ضربه هایی را به آن وارد میکند. داستان انگلیسی چکاوک و جوجه هاش یکی دیگر از داستانهای معروف نویسندهی یونانی ازوپ است.
این داستان بهصورت کلمه کلمه معنی نشده است پس برای یادگیری به کلمات آخر دقت کنید.
متن انگلیسی داستان انگلیسی چکاوک و جوجه هایش
The Lark And Her Young Ones
One day, a lark made her nest in a field of young wheat. As the days passed, the wheat started to grow tall and the young birds too started to grow. Then, one day, when the ripped, golden grains waved in the breeze, the farmer and his son came into the field. “The wheat is now ready for reaping,” said the farmer. “We must call our neighbors and friends to help us harvest it.
The young larks in their nest were frightened for they knew they would be in a great danger if they did not leave the nest. When the mother lark returned with food for them, they told her what they had heard. “Do not be frightened, children,” said the mother lark. “If the farmer has said he would call his neighbors and friends to do his work, this wheat will not be reaped for a while yet!”
A few days later, the wheat was so ripped that when the wind shook the wheat grains, the hale of wheat grains came rustling down on the young lark’s heads. “If this wheat is not harvested at once,” said the farmer, “we shall lose half the crop. We cannot wait any longer for help from our friends. Tomorrow, we must set to work ourselves.”
When the young larks told their mother what they had heard that day, she said, “We must be off at once. When a man decides to do his own work and not depending on anyone else, then you may be sure that there will be no more delay!” There was much fluttering and trying out of wings that afternoon. At sunrise, the next day, when the farmer and his son cut down the grain, they found an empty nest. Like the farmer and his son, the larks helped themselves and were saved.
MORAL OF THE STORY: SELF HELP IS THE BEST HELP.
متن فارسی داستان انگلیسی چکاوک و جوجه هایش
چکاوک و جوجه هایش
روزی روزگاری چکاوکی لانه اش را بین مزرعه گندم ساخته بود. روزها یکی پس از دیگری میگذشتند و گندم ها همراه با جوجه های چکاوک رشد میکردند. بعد یک روز، که خوشه های طلایی گندم روی باد موج سواری میکردند، کشاورز همراه با پسرش به مزرعه آمدند، کشاورز گفت:” گندم ها آماده برداشت هستند باید به همسایه ها بگیم که برای کمک بیان”چکاوک های کوچک توی لانه از شنیدن این حرف بسیار ترسیدن زیرا بسیار برای آنها خطرناک بود کخ هنگام برداشت گندم ها توی لانه میبودند. وقتی که مادر چکاوک ها همراه با غذا برگشت ، جوجه ها چیز هایی را که شنیده بودند به مادر گفتند، مادر چکاوک ها با آرامش گفت: ” نترسید بچه های نازم، اگه کشاورز گفته که باید به دوستان و همسایه ها بگم که بیان این ها را جمع کنند این خوشه های گندم حالا حالا همین جا هست و برداشت نمیشه”
چند روز بعد، باد سختی آمد و گندم ها را یکی پس از دیگری از بین برد و خوشه های طلایی گندم روی سر جوجه ها میریخت، کشاورز این صحنه را دید و به پسرش گفت:” اگه این گندم ها جمع نشوند، ما قطعا نصف بیشتر محصول ها رو از دست میدیم، ما بیشتر از این نمیتوانیم منتظر کمک دوستان و همسایه ها باشیم، فردا باید خودمان بیایم و محصولات رو جمع کنیم. دوباره جوجه چکاوک ها شنیده ها را به مادرشان گفتند، وقتی مادر جریان رو شنید گفت:” ما حالا باید این مکان رو ترک کنیم، وقتی که مرد تصمیم گرفته خودش کار خودش انجام بده و متکی به کس دیگه ای نیست، این یعنی ما زمان کمی داریم” آنها کل بعدازظهر را بسختی، پرواز را تمرین کردند.
سپیده دم روز بعد هنگامی که مرد کشاورز و پسرش به باغ آمدند که محصولات را برداشت کنند لانه چکاوک ها رو خالی دیدند، چکاوک ها هم مانند کشاورز، خودشون به خودشون کمک کرده بودند و خودشون رو نجات داده بودند. نتیجه اخلاقی: هیچ کس نمیتونه بهتر از خودت بهت کمک کنه… پس امروز تلاش کن و فردا پرواز کن بسوی موفقیت ها…
شاید دوست داشته باشید
مصرف بیش از حد فلوراید میتواند دلیل این عارضه باشد، میزان مصرف بیش از حد فلوراید نسبت به وزن..
معنی لغات داستان انگلیسی چکاوک و جوجه هایش
مترادف انگلیسی | معادل فارسی | عبارت انگلیسی |
den | لانه | nest |
straw | گندم | wheat |
surge | موج زدن | waved |
breath | باد شمال یا شمال شرقی | breeze |
afraid | وحشت زده | frightened |
hum | خش خش کردن | rustling |
fin | بال ها | wings |
برای شنیدن تلفظ صحیح متن انگلیسی داستان انگلیسی چکاوک و جوجه هایش فایل زیر را دانلود کنید
(برای شنیدن صوت داستان،فایل پی دی اف رابازکنیدوبرروی علامت بلندگودوبارکلیک کنیدتاهمراه بامتن صدای آن را نیز داشته باشید.)
به امید فردایی روشن.
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂