پاکنویس قسمت سوم – تصادف

پاکنویس قسمت ششم– آتلیه پاکنویس قسمت چهارم – فرصت یا شانس پاکنویس قسمت چهارم– هویت پاکنویس قسمت دوم - عینک پاکنویس قسمت اول – درگیرشدن با خاطرات / ویکی ووک

پاکنویس، قصه لحظه لحظه های ذهن، فکر و رفتار ماست، اون چیزایی که ما هر لحظه از زندگی باهاش سروکله میزنیم، چه دوست داشتنی و چه نفرت انگیز، در نهایت انتخابش میکنیم. در این مطلب قسمت سوم پاکنویس داستان تصادف را باهم میخوانیم. درباره‌ی پاکنویس پاکنویس در قالب یه نوشته متفاوتِ که ممکنه در مورد […]

ادامه مطلب...


داستان انگیزشی شماره 66 – خدا همیشه با ماست

داستان انگیزشی شماره 66 - خدا همیشه با ماست / ویکی ووک

به شصت و ششمین داستان انگیزشی رسیدیم، در شصت و پنج داستان قبل گفتیم خدا همیشه با ماست در داستان انگیزشی شماره 66 بیشتر معنی این جمله را متوجه خواهید شد شمارا دعوت میکنم که این داستان را باهم بخوانیم. حدث روز امام کاظم (علیه ‌السلام): مَلْعُونٌ مَنْ اغْتابَ أخاهُ. ملعون است کسی که پشت […]

ادامه مطلب...


پاکنویس قسمت دوم – عینک

پاکنویس قسمت ششم– آتلیه پاکنویس قسمت چهارم – فرصت یا شانس پاکنویس قسمت چهارم– هویت پاکنویس قسمت دوم - عینک پاکنویس قسمت اول – درگیرشدن با خاطرات / ویکی ووک

پاکنویس، قصه لحظه لحظه های ذهن، فکر و رفتار ماست، اون چیزایی که ما هر لحظه از زندگی باهاش سروکله میزنیم، چه دوست داشتنی و چه نفرت انگیز، در نهایت انتخابش میکنیم. در این مطلب قسمت دوم پاکنویس داستان عینک را باهم میخوانیم. درباره‌ی پاکنویس پاکنویس در قالب یه نوشته متفاوتِ که ممکنه در مورد […]

ادامه مطلب...


داستان انگیزشی شماره 65 – خدا هست

داستان انگیزشی شماره 65 - خدا هست / ویکی ووک

گاهی دیدیم که بعضی افراد میگن آیا خدای وجود دارد اگه وجود داشت این همه غم نبود، نمیدونم چه جوابی به این افراد می تونیم بدیم فقط میتونم بگم بعضی چیزها چه بخواهیم چه نخواهیم وجود دارد، برای شناخت از وجود خدا باید فقط به خودمان رجوع کنیم. در این مطلب داستان انگیزشی شماره 65 […]

ادامه مطلب...


داستان انگیزشی شماره 64 – جای پا

داستان انگیزشی شماره 64 - جای پا / ویکی ووک

شده است تو سخت ترین لحظات زندگی احساس تنهایی کنیم و احساس کنیم که خدا که قرار بود تا پایان راه که باهامان باشه نیست الان…، اما این نکته را فراموش نکنید که خدا همیشه با ماست و اگر حس تنهایی میکنیم چون خودمون خودمون رو فراموش کرده ایم…، داستان انگیزشی شماره 64 را باهم […]

ادامه مطلب...


داستان انگیزشی شماره 63 – وفا

داستان انگیزشی شماره 63 - وفا / ویکی ووک

سلام به همه همران ویکی ووک امیدوارم سالم و سلامت باشد، امروز داستان انگیزشی شماره 63 را باهم میخوانیم، این داستان درباره‌ی وفا است، کلمه که امروزه کمتر دیده می شود. دعوت می کنم در ادامه این داستان زیبا را باهم بخوانیم. حدیث روز امام کاظم (ع): لَو أنَّ النّاسَ قَصَدُوا فِی المَطْعَمِ لَاسْتَقامَتْ أبْدانُهُمْ. […]

ادامه مطلب...


پاکنویس قسمت اول – درگیرشدن با خاطرات

پاکنویس قسمت ششم– آتلیه پاکنویس قسمت چهارم – فرصت یا شانس پاکنویس قسمت چهارم– هویت پاکنویس قسمت دوم - عینک پاکنویس قسمت اول – درگیرشدن با خاطرات / ویکی ووک

پاکنویس ، قصه لحظه لحظه های ذهن، فکر و رفتار ماست، اون چیزایی که ما هر لحظه از زندگی باهاش سروکله میزنیم، چه دوست داشتنی و چه نفرت انگیز، در نهایت انتخابش میکنیم. درباره‌ی پاکنویس پاکنویس در قالب یه نوشته متفاوتِ که ممکنه در مورد زندگی هرکدوم از ما باشه، ولی از آخر، نقش اولش […]

ادامه مطلب...


داستان انگیزشی شماره 62 – پل

داستان انگیزشی شماره 62 - پل / ویکی ووک

زبان و رفتار مت می تواند دو برادر از یک خون را از هم جدا کند یا آن ها را دوباره به هم برساند، و چقدر زیباست که با رفتار خود بیاییم دو نفر که به هر دلیل با هم مشکل دارند رو بهم برسونیم، در این مطلب داستان انگیزشی شماره 62 را باهم میخوانیم […]

ادامه مطلب...


داستان انگیزشی شماره 61 – آینه

داستان انگیزشی شماره 61 - آینه / ویکی ووک

سلام به همه، امروز شصت و یکمین داستان انگیزشی را با هم خواهیم خواند، داستانی که بسیار زیبا و آموزنده است. شما را دعوت می کنم تا داستان انگیزشی شماره 61 را بخوانید. حدیث روز امام عسکری (ع): مَن وَعَظَ أخاهُ سِرّاً فَقَدْ زانَهُ، وَمَن وَعَظَهُ عَلانِیَهً فَقَدْ شانَهُ. هر که در نهان، برادر خود […]

ادامه مطلب...


داستان انگیزشی شماره 59 – مهربانی در یک روز برفی

داستان انگیزشی شماره 59 - مهربانی در یک روز برفی / ویکی ووک

داستان انگیزشی شماره 59 درباره‌ی فردی است که نامه ای عجیب دریافت کرده است و بدنبال پذیرایی مناسب بود از مهمان بود، دعوت میکنم شمارا تا این داستان زیبا را بخوانید. امیدوارم از این داستان لذت ببرید. حدیث روز امام حسن (ع): ألْمِزاحُ یَأْکُلُ الْهَیْبَهَ، وَقَدْ أکْثَرَ مِنَ الْهَیْبَهِ الصّامِت. شوخی وقار را کم می‌کند […]

ادامه مطلب...