داستان انگیزشی شماره 46 – یک لیوان شیر

داستان انگیزشی شماره 46 - یک لیوان شیرداستان انگیزشی شماره 46 - یک لیوان شیر / ویکی ووک

همیشه بدون چشم داشت و انتظاری از طرف مقابلتان محبت کنید و مطمئن باشید که یک روز این محبت ها به سمت شما بر خواهد گشت. داستان انگیزشی شماره 46 را باهم میخوانیم تا بیشتر بتوانیم این موضوع را درک کنید.


حدیث روز

پیامبر اکرم (ص):
طُوبی لِمَن طالَ عُمُرُهُ وحَسُنَ عَمَلُهُ، فَحَسُنَ مُنقَلَبُهُ إذا رَضِیَ عَنهُ رَبُّهُ عَزَّ وَجَلَّ.

خوشا به حال کسی که عمرش طولانی و عملش نیکو باشد؛ پس بازگشتگاهی نیکو خواهد داشت چون پروردگارش (که عزیز و بزرگ است) از او راضی است.

 


متن داستان انگیزشی شماره 46

یک لیوان شیر

 

داستان انگیزشی شماره 46 - یک لیوان شیرداستان انگیزشی شماره 46 - یک لیوان شیر / ویکی ووک

 

پسرک با وجودی که فقیر بود، از راه دست فروشی امرار معاش میکرد تا بتواند برای ادامه تحصیل خود پول جمع کند. آخر شب فرا رسیده بود و او هیچ نفروخته بود، بشدت گرسنه بود و نمی‌دانست چگونه خود را سیر کند. فشار گرسنگی او را بی طاقت کرده بود، ناچار زنگ مغازه‌ای را زد و منتظر ماند تا با اندک پولی باقی مانده بود، تکه نانی بخرد. ولی همین که صاحب مغازه در باز کرد، پسر از روی دستپاچگی گفت: ببخشید خانم، آب دارید؟

خانم فهمید که پسرک گرسنه است. داخل مغازه رفت و یک لیوان شیر گرم برایض آوردو پسر از روی گرسنگی فورا شیر را تا ته سر کشید و بعد با خجالت دست در جیب خود کرد و گفت: خانم چقدر پولش می شود؟

خانم جوان دستی بر سر پسرک کشید و با لبخند گفت: خداوند به ما یاد داده است که بابت محبتی که می‌کنیم، پول درخواست نکنیم.پسرک تشکر کرد و رفت.


شاید دوست داشته باشید

سالاد روسی و طرز تهیه آن / ویکی ووکسالاد روسی و طرز تهیه آن

بیشتر کسانی که اضافه وزن دارند اغلب برای وعده شام خود از انواع سالادها استفاده می کنند که البته در این صورت باید سالاد…

 


این خاطه هیچ وقت از ذهن پسر پاک نشد سالها گذشت و آن پسر برای ادامه تحصیل به پایتخت رفت و توانست در دانشگاه در رشته‌ی پزشکی قبول شود و چند سال بعد یکی از مشهورترین متخصصین قلب پایتخت شد.

یک روز که در اتاق خود نشسته بود، از بخش اورژانس با او تماس گرفتند و درخواست کمک کردند. او به محض اینکه با بیمار روبرو شد او را شناخت، فورا دستور داد او را بستری و اتاق عمل را آماده کنند. طی 24 ساعت او چند عمل را برای جراحی و حیاتی بر روی قلب پیر زن انجام داد و توانست او را از مرگ نجات دهد.

روزی که زمان ترک بیمارستان رسید پاکت صورتحساب مقابل پیر زن قرار گرفت، او خیلی ناراحت بود، چون سالها تمام پولش را خرج بیماری خود کرده بود و دیگر پولی نداشت، اما وقتی پاکت را باز کرد، با کمال حیرت صورت حساب را خواند که نوشته شده بود:

صورتحساب سالها پیش با یک لیوان شیر پرداخت شده است، خداوند به ما یاد داده بابت محبتی که می کنیم، پول درخواست نکنیم.!!!!

امیدوارم از داستان انگیزشی شماره 46 لذت برده باشید!!!

خداوند همیشه با ماست❤️

به امید فردایی روشن 🙂

میتوانید این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *