
چه قدر این روزا حوصله سر بره! اَه؛ مخم دیگه داره رد میده… . روتختم نشستمو دارم برنامه ریزی میکنم برای امتحانای ترمم. از صبح این قدر با خودم سروکله زدم که حوصله هیچکسو ندارم. آخه کی بعد امتحان شیمی بلافاصله هندسه میذاره؟!! دست کدوم پرفسوریه این چینش امتحانا؟! همچنان مشغولم که یکدفعه صدای پدرم مثل یک آرپیجی رو سرم فرود میاد و اعصابمو به ذرات ریزتری تقسیـم میکنه. ” ترنم بابا!…