در پست های قبل داستان کوتاه انگلیسی همچون خرگوش و لاک پشت، جوجه اردک زشت، جک و لوبیا سحر آمیز، شنل قرمزی، سیندرلا و دیو و دلبر را خواندیم. امروز داستان کوتاه انگلیسی موش روستایی و موش شهری را میخوانیم این داستان درباره ی این می باشد که امنیت حتی در شرایط سخت بهتر از شرایط گل و بلبل با زندگی پر از ترس و لرز است. این داستان بصورت کلمه کلمه معنی نشده است پس برای یادگیری به کلمات آخر دقت کنید.
متن انگلیسی داستان کوتاه انگلیسی موش روستایی و موش شهری
The Town Mouse and the Country Mouse
A Country Mouse invited a Town Mouse, an intimate friend, to pay him a visit and partake of his country fare. As they were on the bare plowlands, eating there wheat-stocks and roots pulled up from the hedgerow, the Town Mouse said to his friend, “You live here the life of the ants, while in my house is the horn of plenty. I am surrounded by every luxury, and if you will come with me, as I wish you would, you shall have an ample share of my dainties.”
The Country Mouse was easily persuaded, and returned to town with his friend. On his arrival, the Town Mouse placed before him bread, barley, beans, dried figs, honey, raisins, and, last of all, brought a dainty piece of cheese from a basket. The Country Mouse, being much delighted at the sight of such good cheer, expressed his satisfaction in warm terms and lamented his own hard fate.
Just as they were beginning to eat, someone opened the door, and they both ran off squeaking, as fast as they could, to a hole so narrow that two could only find room in it by squeezing. They had scarcely begun their repast again when someone else entered to take something out of a cupboard, whereupon the two Mice, more frightened than before, ran away and hid themselves.
At last the Country Mouse, almost famished, said to his friend: “Although you have prepared for me so dainty a feast, I must leave you to enjoy it by yourself. It is surrounded by too many dangers to please me. I prefer my bare plowlands and roots from the hedgerow, where I can live in safety, and without fear.”
متن فارسی داستان کوتاه انگلیسی موش روستایی و موش شهری
موش روستایی و موش شهری
روزی روزگاری موشی که در روستا زندگی میکرد دوست صمیمی اش را که در شهر بود به خانه خود دعوت کرد تا هم دیداری تازه کردن باشند هم باهم محصولات تازه مزرعه را بخورند. آنها برروی تپه های خالی رفتند و باهم شروع به خوردن گندم ها و ریشه ها کردند. در همین حین موش شهری به دوستش گفت:” تو اینجا با این پشه ها و حشرات زندگی میکنی درحالی که خونه ی من وفور نعمت است. من تو آسایش کامل زندگی میکنم، اگه با من به شهر بیای، البته اگه دوستداری، میتونی با من در غذاها و تنقلات زیاد خونه ام باهام شریک بشی.”
موش روستایی به راحتی قانع شد و قبول کرد که به شهر برود، و او به شهر برگشت همراه با دوستش. به محض اینکه به شهر رسیدند موش شهری برای دوستش نان، جو، گندم، لوبیا، انجیر خشک، عسل، کشمش و در آخر هم یک سبد از پنیر خوشمزه آورد. موش روستایی بسیار از این همه غذایی خوشمزه به وجد آمد و بسیار خوشحال شد و به گرمی خوشحالی اش را ابراز کرد و برای زندگی سختی که داشت تاسف خورد.
همان لحظه که میخواست شروع به خوردن کند یکهو یکی وارد خونه شد، دوتایی باهم به سرعت فرار کردن و به سوراخ موش رفتن هرچند محل پنهان شدن برای آن دو بسیار تنگ بود. آنها خیلی ترسیده بودند، بعد از چند دقیقه همه چیز انگار امن بنظر میرسید بنابراین از سوراخ اومدند بیرون اما یکهو دوباره در باز شد یک نفر میخواست چیزی ازقفسه بردارد، اینبار بیشتر از دفعه قبل ترسیدند و فرار کردند سمت سوراخ و پشت هم قایم شدند.
در آخر موش روستایی که حسابی گرسنگی کشیده بود به دوستش گفت: ” هرچند تو همه چی برای من آوردی که بخوریم و جشن بگیریم، اما من میرم و تو رو با خوشی هات تنها میذارم. توی شهر خطرات زیادی منو تهدید میکنند. من ترجیح میدم تو دل حشرات موذی ریشه گیاهان رو بخورم روی تپه ها اما جایی زندگی کنم که امنیت داشته باشم و خطری منو تهدید نکنه.
معنی لغات داستان کوتاه انگلیسی موش روستایی و موش شهری
عبارت انگلیسی | معادل فارسی | مترادف انگلیسی |
intimate | صمیمی | heartfelt |
feast | ضیافت | repast |
wheat-stocks | گندم زار | wheat-stocks |
roots | ریشه | stem |
hedgerow | هدر دادن | hedgerow |
ants | مورچه ها | emmet |
barley | جو | grain |
beans | لوبیا | beans |
dried figs | انجیرهای خشک شده | figs |
honey | عسل | nectar |
raisins | کشمش | raisins |
dainty | مطبوع/خوش طعم/تنقلات | savory |
lamented | تاسف خوردن | sorrow |
squeaking | جیغ و فریاد شکیدن | chirp |
repast | ضیافت | feast |
frightened | وحشت زده | afraid |
famished | گمشده | starve |
برای شنیدن تلفظ صحیح متن انگلیسی فایل زیر را دانلود کنید
(برای شنیدن صوت داستان،فایل پی دی اف رابازکنیدوبرروی علامت بلندگودوبارکلیک کنیدتاهمراه بامتن صدای آن را نیز داشته باشید.)
به امید فردایی روشن.
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂