ارتباط بهتر بین همسران یا به عبارت دیگر، ارتباط بیشتر و موءثر زوجین، با توجه به زمانه ای که در آن زندگی می کنیم؛ کم کم مانند آرزویی شده است که دست یافتن به آن محال یا غیر ممکن نه، بلکه کاری بس دشوار و مشکل است. اما این کار و یافتن راه حلی برای […]
روانشناس
داستان انگیزشی شماره 80 – آفتاب مهربان
همیشه نمی توان با خشم و تکبر زندگی کرد گاهی اوقات نیاز است که مهربان بود، با مهربانی با بقیه رفتار کرد. زندگی با خشم و تکبر غیر از اینکه برای شما تباهی داشته باشد، اتفاقی دیگه ای را رقم نخواهد زد، لطفا مهربان باشید که …
وندالیسم و یا تخریبگرایی چیست؟
وندالیسم یک هنجار اجتماعی است که در آن افراد به اموال عمومی آسیب می رسانند و این اتفاق در پی دلایل متعددی اتفاق می افتد که در ادامه آن ها را بررسی می کنیم. همچنین ما در مطالب قبل تصویر سازی ذهنی و منفی بافی را بررسی کرده ایم که در صورت علاقه می توانید آن […]
تصویر سازی ذهنی چیست؟
تجسم ذهنی یا تصویر سازی ذهنی، ابزاری قدرتمند در سلامت، رفاه، نشاط و موفقیت است. بسیاری از روانشناسان می گویند که اگر می خواهید موفق باشید و موفقیت بدست آورید تجسم ذهنی خلاق خود را فعال کنید و از فکر کردن به آیندهی زیبا لذت ببرید تا سریعتر به آن موفقیت برسید و علاوه بر […]
چگونه از زبان بدن استفاده کنیم؟
تعریف زبان بدن زبان بدن رفتارهای فیزیکی هر فرد است بدون این که صحبت کند. به عبارتی وقتی شما با حرکات بدنتان بدون این که از کلمه ای استفاده کنید با دیگران ارتباط می گیرید در حقیقت دارید از زبان بدنتان استفاده می کنید. هر فرد با حالات و وضعیت بدن خود نظیر محل قرار گرفتن دستها […]
داستان انگیزشی شماره 112 – تاکید بر هدف مشخص
استفاده است جملات خیلی مهم است نحوهی بکار بردن جملات خیلی مهم است وقتی یک هدف دارید و آرزو دیگه انتخاب کردن گزینه های دیگه کاملا اشتباست، این جمله را هیچ وقت فراموش نکنید: “یا من به این هدف میرسم، یا من باید به این هدف بریم”، امروز داستان انگیزشی شماره 112 را باهم میخوانیم […]
داستان انگیزشی شماره 111 – سیرک
سلام به همهی همراهان عزیز امروز داستان انگیزشی شماره 111 را با هم میخوانیم داستان بسیار عالی و زیبا از مردی شریف، دعوت میکنم تا حتما این داستان زیبا را باهم بخوانیم. حدیث روز حدیث قدسی یا أحمَدُ، لَیْسَ شَیْءٌ مِنَ العِبادَهِ أحَبَّ إلَیَّ مِنَ الصَّمْتِ والصَّوْمِ، فَمَن صامَ ولَمْ یَحْفَظْ لِسانَهُ کانَ کَمَن قامَ […]
داستان انگیزشی شماره 110 – مرد نابینا
روزی مردی نابینا روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید. نقاش خلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است…
داستان انگیزشی شماره 109 – سبد پر از گردو
روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت: «این سبد گردو را هدیه می دهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه میرسد.»مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکییکی از داخل سبد گ…
داستان انگیزشی شماره 108 – گاو بی دم
مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد میکنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.» مرد قبول کرد. اولین در طویله که بزرگترین در هم بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگینترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد. گاو با سم به زمین میکوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را ک…