دلنوشته – قسمت اول – مادر

دلنوشته متن کوتاه درباره مادر - ویکی ووک

قسمت اول دلنوشته با عنوان مادر تقدیم به تمام مادران سرزمینم…

درباره دلنوشته

دلنوشته متنی است کوتاه که از دل بر میآید و امید بر آن است که بر دل بنشیند. میخواهیم به آنچه که پیرامون ماست و قبلاً با سبک دیگری آن را داشته ایم، نگاهی مجدد بیاندازیم، شاید در بهبود زندگی به ما کمک کند.

 

درباره قسمت اول دلنوشته – مادر

امروز در جهانی زندگی میکنیم که شکل و مفهوم مادر در آن به پررنگی همیشه نیست. نمیدانم چرا مادری فراموش شده!!! شاید هم فراموش نشده، بلکه شکل دیگری یافته است؛ اما نمیدانم که کدامین را میتوان مادر واقعی خواند؟ شاید این واژه از نگاه انسان های مختلف در این کره خاکی، تعاریف گوناگون داشته باشد، که قطعاً همینطور است ولی، من به عنوان یک دختر، همسر و مادر میخواهم این گوناگونی را، کنار یکدیگر بیاورم، شاید بتواند مرا در انتخاب مادرِ بهتر شدن یاری کند.

متن قسمت اول دلنوشته با موضوع مادر

مادرم، گنج بی پایان

مادر یعنی صدای قل قل سماور، ریختن چای توی استکان، چیدن سفره صبحانه، آماده کردن لقمه ای برای فرزندش و بیدار کردن بچه ها برای رفتن به مدرسه.

مادر یعنی همه رفتند پی درس و مدرسه و کار، تو مانده ای با خانه ای آشفته و انبوهی از کارها.

مادر یعنی وقتی از مدرسه برمیگردی، سرکوچه که می­پیچی، بوی غذا او دیوانه ات میکند. پس قدم هایت را تندتر میکنی تا زودتر به خانه برسی.

مادر یعنی صدای اذان که بلند می­شود، سجاده ای پهن، چادر نماز، تسبیح، ذکر و یاد خدا در زندگی.

مادر یعنی برای رفع خستگی تو، که از راه رسیده ای، به استقبالت می آید با لبخند و سینیِ چایی خوش رنگ.

مادر یعنی پهن کردن سفره ای خوش آب و رنگ و خوشمزه از آنچه که نداریم و تمام آنچه که یاد دارد. خورش فسنجان و قرمه سبزی اش که حرف ندارد.

مادر یعنی دست های سرد و یخ زده که از شدت سرما سرخ شده اند، برای پرکردن منقل از زغال، روشن کردن و گذاشتن آن زیر کرسی تا تو گرم شوی و در آسایش باشی و او، خوشحال از آرامش توست.

متن درباره مادر - ویکی ووک

م ا د ر یعنی پدرتان، سرِکار بوده و خسته است، بیایید آرام بازی کنیم تا او استراحت کند که قدردانی از زحمات پدر، یعنی احترام، احترام و احترام.

م ا د ر یعنی زندگی کردن با پدربزرگ و آموزش احترامِ به بزرگ­ترها. تعارف کردن چای، میوه و غذا اول به پدربزرگ، گرم و نرم بودن جایش و شسته و مرتب بودن لباس هایش.

م ا د ر یعنی کم توقع بودن، صبر و بردباری و تحمل مشکلات بزرگ و کوچک، آموختن اینکه من در برابر سختی ها و بیماری ها مقاومم پس تو هم اینگونه باش.

م ا د ر یعنی مهمان حبیب خداست، هرکه باشد روزیش را با خودش میآورد، پس برای پذیرایی هرچه در توان داری با روی گشاده برایش فراهم کن، حتی برای کسی که به تو بد کرده است.

م ا د ر یعنی از کسی بدگویی نکن، جواب همه را به خوبی و مهربانی بده، برای احدی بد نخواه و برای همه دعای خیر کن.

م  ا د ر یعنی گذشت و فداکاری و ایثار. اگر کسی چیزی گفت همه را خوب تلقی کن و مثبت بیاندیش. اگر رفتار بدی کردند نادیده بگیر و فراموشش کن و دیگر هیچ گاه به رویش نیاور.

م ا د ر یعنی اگر داشتی، میخوری و میپوشی و اگر نداشتی قناعت میکنی. دنبال چشم و هم­چشمی نباش،  چرا که زندگی دنیا زودگذر و فانی است.

م ا د ر یعنی دیگران را برخودت مقدم بدار. گِرهی از مشکلاتشان باز کن،  حتی تنها خانه­ای که در آن سکونت داری برای رفاه فرزندات بفروش و خودت مستأجر باش و خوشحال باش که قدمی برای آن ها برداشته­ای.

م ا د ر یعنی لازم نیست به همسرت فشار بیاوری برای داشتن تمام امکانات، و هرگز نباید چیزی از او بخواهی که او توان فراهم کردنش را نداشته باشد. مهم شادی و سلامتی است در زندگی.

م ا د ر یعنی سفرهای خارجی نرفته­ ای، حتی مکه و کربلا هم نرفته ­ای، ولی هیچ اشکالی ندارد، چون مکه و کربلا همینجاست، کمک به عزیزانت. حتی اگر عشق رفتن به کربلا همواره در دلت باقی بماند.

م ا د ر یعنی فرزندانم: با یکدیگر مهربان باشید، هیچ گاه نگذارید کسی بین شما اختلاف بیاندازد. دلخوری هایتان را کنار بگذارید، گذشت کنید و تا جایی که میتوانید برای رفع مشکلات، مخصوصاً خواهر و برادر، به یکدیگر کمک کنید.

م ا د ر یعنی همه چروک های صورتم زیباست، چرا که نشانی از عشق به خانواده و زندگی است که در گذر زمان بدست آمده است.

و مادر یعنی همه عشق، عشق و عشق بیدریغ و بدون حساب و کتاب.

متن تقدیم به مادر - ویکی ووک

سخن پایانی قسمت اول دلنوشته – مادر

کسی که فقط 15 سالش بود که مادر شد، برای تربیت فرزندانش هیچ کتاب روانشناسی را نخواند و برای چگونگی رفتار با همسرش با هیچ مشاوری مشورت نکرد و تنها با رفتارش همه خوبی ها و بدی ها را آموخت. و اکنون سه ماه است که او دیگر در میان ما نیست و چقدر زود دیرشد.

می ­اندیشیدیم که او سال های متمادی در کنار ما خواهد بود، ولی افسوس و آه و حسرت که از او فقط خاطرات و عشقش باقی ماند. روحش شاد و قرین رحمت الهی.

به یاد او که دیگر درمیان ما نیست اما یادش همیشه با ماست. تقدیم به مادر عزیز و نازنینم.

 

نویسنده: طاهره بزرگوار

 

 

اگر این گونه مطالب را دوست دارید میتوانید داستان های پاکنویس و یا داستان های کوتاه انگیزشی را مطالعه کنید

میتوانید این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

1 دیدگاه در “دلنوشته – قسمت اول – مادر

  1. او فقط یه مادر نبود…فرشته ای بود که دریا دریا محبت را به همه ارزانی کرد بدون اینکه کوچکترین چشمداشتی به قدردانی فرزندانش داشته باشد.
    البته میدانم که مادران سرزمینم اینگونه اند.
    مادر من…
    نور چشمم هستی من…
    ساغر خوشبختی من…
    مستی من…
    مادر من…
    زندگیم بی تو سرابه…
    یه حبابه روی آبه
    زندگیم بی تو خرابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *