ما در پست های قبل با برخی از داستان های اخلاقی مانند مورچه و ملخ، خورشید و باد شمالی، کلاغ و کوزه را خواندیم. امروز داستان انگلیسی خرس و دو دوست را باهم میخوانیم، داستانی که اشاره دارد به این که به دوستان که شما را در زمان سختی تنها میذارند اعتماد نکنید. داستان خرس و دو دوست یکی دیگر از داستانهای معروف نویسندهی یونانی ازوپ است. این داستان بهصورت کلمه کلمه معنی نشده است پس برای یادگیری به کلمات آخر دقت کنید.
متن انگلیسی داستان انگلیسی خرس و دو دوست
once there were two good friends named Ron and John who decided to travel and see the world together. one day they decided to go to the forest. the forest was so dense that they knew anything dangerous could happen to them at any time. so they promised each other that they would remain united in any case of danger. suddenly they heard a loud growling sound they saw a large bear approaching them they got very scared Ron quickly ran at once and climbed a nearby tree believing John behind.
John did not know how to climb the tree he asked Ron: “can you help me climb the tree the bear will eat me, help me please,”
Ron said: “I cannot come down the bear is approaching and there’s no place up here go and find a place for yourself to hide.”
Ron did not help John but John was a smart boy in school he had heard a teacher saying that the bear doesn’t eat dead creatures now led by his common sense he laid down flat on the ground breathless pretending to be a dead man. the bear came near the man lying on the ground it smelt in his ears and slowly left the place because bears do not touch dead creatures. after the bear went away the friend on the tree came down and asked his friend John: “what did the bear whisper into your ear” John said: “the bear advised me not to believe a false friend who leaves you in time of danger.”
شاید دوست داشته باشید
امروزه با فراگیر شدن استفاده از گوشی های هوشمند تلفن همراه، طراحی درست وب سایت برای گوشی تلفن همراه بسیار مهم است. AMP یک تکنولوژی است برای …
متن فارسی داستان انگلیسی خرس و دو دوست
روزی روزگاری دو دوست خوب به نامهای ران و جان تصمیم گرفتند که برن به مسافرت تا جهان رو از نزدیک باهم تماشا کنند. یک روز آنها تصمیم گرفتند که به جنگل بروند. جنگل، جنگلی انبوه بود و بسیار خطرناک و هرلحظه امکان داشت تا اتفاق ناگواری برای آنها بیفتد، بنابراین آنها تصمیم گرفتند که هر اتفاقی افتاد و هر خطری آنها را تهدید کرد بازم کنار هم باشند و خطر رو دفع کنند. ناگهان آنها صدایی بلند و خطرناک شنیدند و دیدند که یک خرس بزرگ دارد به آنها نزدیک میشود، آنها بهشدت ترسیده بودند و این سمت و آن سمت میدویدند. ران که کمی چالاکتر بود با سرعت از یک درخت که در نزدیکی آنها بود بالا رفت و جان رو تنها گذاشت.
جان طفلک طریقهی بالا رفتند از درخت را بلد نبود بنابراین از ران پرسید: ” میشه کمکم کنی که از درخت بالا بیام، وگرنه خرس منو میخوره 😱 خواهش میکنم که کمکم کن؟؟؟!!!! 🙏🏻”
ران گفت: ” من نمیتونم بیام پایین نگاه کن خرس داره نزدیکمون میشه بعدشم این بالا برای تو جا نیست برو یک جای دیگه پیدا کن و قایم شو!!! 😏
ران به جان کمک نکرد 😒 😕 اما جان پسر زرنگی در مدرسه بود او یادش اومد که معلمشان به آنها گفته بود که خرس هامرده ها را نمیخورند پس او خودش مثل یک مرده روی زمین انداخت. خرس نزدیک جان شد کمی گوش جان رو بو کشید و بعدش خیلی یواش ازآنجا را ترک کرد. چون خرسها به مردگان دست نمیزنند. بعدازاینکه خرس رفت دوستش از درخت آمد پایین و از جان پرسید: ” خرس در گوشت چه چیزی گفت و رفت؟؟؟ 🙄 ” جان گفت: ” خرس به من نصیحت کرد و گفت، به دوستان نامرد که تو سختیها تنهات میذارن اعتماد نکن 😉.
معنی لغات داستان انگلیسی خرس و دو دوست
عبارت انگلیسی | مترادف فارسی | معادل انگلیسی |
forest | جنگل | jungle |
dense | انبوه | luxuriant |
dangerous | خطرناک | perilous |
promised | قول | covenant |
suddenly | ناگهان | abruptly |
growling | غرغر کردن | mutter |
approaching | نزدیک شدن | near |
creatures | مخلوق | brute |
breathless | بی جان | inanimate |
pretending | وانمود کردن | boastful |
advised | نصیحت | admonish |
برای شنیدن تلفظ صحیح متن انگلیسی داستان انگلیسی خرس و دو دوست فایل زیر را دانلود کنید
(برای شنیدن صوت داستان،فایل پی دی اف رابازکنیدوبرروی علامت بلندگودوبارکلیک کنیدتاهمراه بامتن صدای آن را نیز داشته باشید.)
به امید فردایی روشن.
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂