در پست های قبل داستان کوتاه انگلیسی همچون خرگوش و لاک پشت، جوجه اردک زشت، جک و لوبیا سحر آمیز، شنل قرمزی، سیندرلا و دیو و دلبر را خواندیم. در مطالب قبل بخش اول و بخش دوم داستان را مطالعه کردیم، امروز داستان انگلیسی راپونزل بخش سوم را میخوانیم، این داستان درباره ی دختری زیبایی است که توسط جادوگری پلید طی اتفاقاتی در قصری محبوس شده است. این داستان بصورت کلمه کلمه معنی نشده است پس برای یادگیری به کلمات آخر دقت کنید. همچنین این داستان بخش بندی شده است و بخش های بعدی در آینده انشاا… گذاشته میشود.
قبل از مطالعه این داستان روش های یادگیری زبان در مطالب قبل را مطالعه کنید.
نکته: فیلم و صوت داستان بصورت کامل میباشد.
متن انگلیسی داستان انگلیسی راپونزل بخش سوم
Rapunzel
Rapunzel had lovely long hair that was as golden as rays of sun and a fair complexion with eyes of blue that reflected the color of the sky. Rapunzel loved to sing and remembered how her mother and father used to sing her lullabies.
She would often find herself with the tower window open singing to the birds that would fly by. But when Rapunzel turned 12 years old, the evil witch locked her up in the top of a castle tower. But this was no ordinary castle tower. This tower had no door and no way to the top, only a small window that allowed Rapunzel to see the world outside. Rapunzel was not allowed to tell anyone how to get into the tower.
When the witch wanted to go inside the tower, she cried out, “Rapunzel, Rapunzel, let down your golden hair.” Then, the witch would climb up her hair and go inside the castle tower.
A few more years went by and Rapunzel continued to let her hair down to let the evil witch into the tower. But one day when she was alone in the castle tower, a Prince rode by on a beautiful white horse and heard a radiant voice coming from the tower.
But when he tried to find the door to go inside to see Rapunzel, he could not find one. Feeling sad that he could not speak to her, he rode home to his castle. He thought of Rapunzel and her delightful singing voice every day and went to listen to her sing every afternoon. One day as he was resting against a tree outside of the castle tower, he saw the evil witch ride up and yell out to Rapunzel, “Rapunzel, Rapunzel, let down your golden hair.”
متن فارسی داستان انگلیسی راپونزل بخش سوم
راپونزل موهای طلایی دوستداشتنی داشت که مثل پرتو های آفتاب بود و صورت و چهره ای عادلانه ای همراه با چششمان آبی که منعکس کننده ی نور آسمان بودند داشت. راپونزل عاشق آواز خواندن بود و بخاطر می آورد که پدر و مادرش برای او لالایی میخواندند.
او اغلب در کنار پنجره ی برج می ایستاد و برای پرندگانی که آزادانه در آسمان پرواز میکردند آواز می خواند. اما هنگامی که راپونزل 12 سالش شد، جادوگر پلید او را در بالایی قصر زندانی کرد. اما این قصر، قصر معمولی نبود. این قصر هیچ راهی به بیرون نداشت و تنها پنجره ای کوچک داشت که راپونزل بتواند از آن جهان بیرون رو بنگرد. و راپونزل هم اجازه نداشت تا به بقیه بگوید که چگونه میتواند وارد قصر شوند.
وقتی که جادوگر پلید میخواست وارد قصر شوداو داد میزد که ” راپونزل، راپونزل، موهایی طلاییت رو پایین بنداز.” و بعد از موهای او میگرفت و داخل قصر می شد. این روند چندین سال طول کشید و راپونزل موهایش را برای جادوگر پایین می انداخت. اما یک روز هنگامی که او در قصر تنها بود شاهزاده ای با اسب زیبایی در حال عبور کردن از آنجا بود که صدای زیبایی راپونزل را از قصر شنید.
اما او هرچه تلاش کرد نتوانست وارد قصر شود که بتواند این دختر خوش صدا راپونزل را ملاقات کند. شاهزاده بشدت غمگین شد که نتوانست با راپونزل صحبت کند و به قصر خودش برگشت. او هر روز به صدای دلنشین راپونزل فکر میکرد و بعد ازظهر ها برای شنیدن صدای او به نزدیکای قصر راپونزل می رفت. یک روز که شاهزاده در کنار درختی در نزدیکی قصر راپونزل مشغول استراحت بود دید که جادوگر آمد و داد زد که : ” راپونزل، راپونزل، موهایی طلایی ات را پایین بینداز.”
معنی لغات داستان انگلیسی راپونزل بخش سوم
عبارت انگلیسی | معادل فارسی | مترادف انگلیسی |
complexion | رنگ پوست | complexion |
reflected | منعکس شده | reflected |
delightful | لذت بخش | enjoyable |
yell | فریاد زدن | howl |
radiant | درخشنده | bright |
برای شنیدن تلفظ صحیح متن داستان انگلیسی راپونزل بخش سوم فایل زیر را دانلود کنید
دانلود فایل PDF همراه با صوت بخش اول
دانلود فایل PDF همراه با صوت بخش دوم
دانلود فایل PDF همراه با صوت بخش سوم
(برای شنیدن صوت داستان،فایل پی دی اف رابازکنیدوبرروی علامت بلندگودوبارکلیک کنیدتاهمراه بامتن صدای آن را نیز داشته باشید.)
به امید فردایی روشن
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂