برای خیلی از ما ها پیش آمده است که از نقصی که داریم ناراحت هستیم و همیشه غمگین هستیم اما فردی موفق است که نقطه ضعفش را تبدیل به نقطهی قوت کند، با این مقدمهای که گفته شد شما را دعوت میکنم تا داستان انگیزشی شماره 72 را باهم بخوانیم.
حدیث روز
امام حسن (علیه السلام):
نِعْمَ الْعَوْنُ الصَّمْتُ فی مَواطِنَ کَثیرَهٍ وَإنْ کُنْتَ فَصیحاً.در بسیاری از موارد، خاموشی یاور خوبی است؛ هرچند سخنور باشی.
متن داستان انگیزشی شماره 72
کوزه ترکدار
پیرمرد دو کوزه آب را روی دوشش می گذاشت و هر روز برای آوردن آب راهی جویبار می شد.در حالی که یکی از کوزها ترک داشت.بنابراین هر بار که پیر مرد به خانه می رسید یکی از کوزها نیمه بود.پیرمرد وقتی وارد خانه می شد، نوه ها و همسرش به استقبالش می آمدند.و او دسته ای گل زیبا تقدیم همسرش می کرد.پیر مرد هر روز با هدیه کردن گلهای زیبا شادی و نشاط خانه را چند برابر می کرد.
اما،کوزه ترک دار همیشه غمگین بود ،او از نقصی که داشت خجالت می کشید.از این که تنها نیمی از وظیفه ای را که برایش در نظر گرفته بودند،می توانست انجام دهد.صبح که شد دوباره کوزه ها همراه پیرمرد شدند تا به جویبار رسیدند. کوزه ترک دار وقتی روی دوش پیرمرد رفت از خدا خواست که این بار بتواند همه آب را با خودش بیاورد خودش هم تصمیم گرفته بود که تمام تلاشش را کند.
شاید دوست داشته باشید
ویکی گردشگری این قسمت سری زده به یک دیار کویری دیگر، شهری تو دل کویر به نام بیرجند که مکانی مناسب برای سیاحت و گردش کویر دوستان است. کوه پایه های بلند و دشت های وسیع و همچنین…
اما وقتی پر آب شد رفت جای همیشگی روی دوش چپ پیرمرد. تمام تلاشش را کرد ولی باز قطرهای آب به زمین می ریخت.ولی غیر آب…گلهای بسیار زیبایی در یک طرف جاده روییده بودند.پس پیرمرد برای همین هیچ وقت کوزه ترک دار را کنار نگذاشته بود.او از نقص کوزه آگاه بود و برای همین در کنار راه تخم گل کاشته بود تا هر روز که از جویبار به خانه برمی گردد کوزه آنها را آب دهد و اما در طرف دیگر جاده گلی نبود.کوزه لبخندی زد.اگر این ترکها رانداشت هرگز این گلها و زیبایی آنها و خوشحالی اطرافیانش بوجود نمی آمد…
خدا همیشه با ماست ❤️
به امید فردایی روشن 🙂
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂