زندگی پر از فراز و نشیب است در این دنیای گذرا نباید بیش از حد به خوشی ها دل بست و نه زیاد ناراحت و اندوهگین شد برای غم ها چون همهی این ها میگذرد. امروز داستان انگیزشی شماره 60 را باهم میخوانیم این داستان دربارهی جملهی زیبا یکی از حکیمان شهر است که در ادامه دعوت میکنم این داستان زیبا را باهم بخوانیم.
حدیث روز
امام سجاد (ع):
دِراسَهُ العِلمِ لِقاحُ المَعرِفَهِ، وطُولُ التَّجارِبِ زِیادَهٌ فی العَقلِ… .
آموختن علم معرفت و شناخت را بارور میسازد، و تجربههای بسیار، بر خرد میافزاید… .
متن داستان انگیزشی شماره 60
این نیز بگذرد
پادشاهی، حکیم شهرش را فرا خواند و از او خواست که جمله ای برای او بنویسد که در همه ی لحظات آرامش بخش و تسلای روحش باشد. حکیم انگشتر پادشاه را خواست و نوشته ای را درون انگشتر پادشاه قرار داد وبا او شرط کرد فقط زمانی آن را باز کند که احساس کرد به آن نیاز مند است. چندی بعد جنگی میان آن شهر و شهر همسایه در گرفت. جنگی سخت که باید به دشواری از پس آن بر می آمدند متأسفانه جنگ رو به شکست می رفت و پادشاه خسته و درمانده بالای تپه ای به دام افتاد و در اوج نا امیدی به یاد انگشتر افتاد و آن را گشود و دید که در آن نوشته است این نیز بگذرد.
شاید دوست داشته باشید
طبیعت این گیاه هنوز دقیقا مشخص نیست و برخی آن را گرم و خشک و برخی دیگر آن را گرم و تر می دانند. برگ و تخم و پوست و ریشه این درخت مفید است و می توانید برای …
با خواندن این جمله جان تازه ای گرفت و با تمام وجود به نبرد ادامه داد و سربلند و پیروز از جنگ بیرون آمد زمان بازگشت به شهرش مردم جشنی برایش برپا کردند و او را غرق در شادی و سرور کردند. پادشاه در پوست خود نمی گنجید و در همین حال احساس بزرگی و غرور او را فرا گرفته بود. باز به یاد انگشتر افتاد و آن را گشود و بار دیگر این جمله را دید: این نیز بگذرد
خدا همیشه با ماست ❤️
به امید فردایی روشن 🙂
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂