داستان انگیزشی شماره 66 – خدا همیشه با ماست

به شصت و ششمین داستان انگیزشی رسیدیم، در شصت و پنج داستان قبل گفتیم خدا همیشه با ماست در داستان انگیزشی شماره 66 بیشتر معنی این جمله را متوجه خواهید شد شمارا دعوت میکنم که این داستان را باهم بخوانیم.


حدث روز

امام کاظم (علیه ‌السلام):
مَلْعُونٌ مَنْ اغْتابَ أخاهُ.

ملعون است کسی که پشت سر برادرش بد بگوید.


متن داستان انگیزشی شماره 66

 

 

خدا همیشه با ماست

مردی با خود زمزمه می کرد:

خدایا با من حرف بزن! یک سار شروع به خواندن کرد،‌ اما مرد نشنید. مرد فریاد برآورد: خدایا با من حرف بزن! آذرخش در آسمان غرید، اما مرد اعتنایی نکرد.

مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: پس تو کجایی؟ بگذار تو را ببینم! ستاره‌ای درخشید، اما مرد ندید.

مرد فریاد کشید: خدایا به من معجزه‌ای نشان بده! کودکی متولد شد، اما مرد باز توجهی نکرد…

مرد در نهایت یأس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم… از تو خواهش می کنم… پروانه‌ای روی دست مرد نشست، و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد.


شاید دوست داشته باشید

Related Post

در هنگام سرماخوردگی چه کارهایی را نباید انجام دهید؟

هر شخص در طول عمر و زندگی سه چهار بار یا بیشتر دچار سرما خوردگی می شوند، این سرماخوردگی در کودکان زیر دو سال، آبریزش بینی و…

 

 


ما خدا را گم می کنیم ، در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد… خدا اغلب در شادی های ما سهیم نیست… تا به حال چند بار شادی هایمان را آرام و بی بهانه به او گفته ایم؟ تا به حال به او گفته ای که چقدر خوشبختی؟؟ که چقدر همه چیز خوب است؟ که چه خوب است که او هست؟؟ خیال می‌کنیم تنها زمانی که به خواسته خود رسیده‌ایم ، او ما را دیده و حس کرده است ، اما… گاهی بی‌پاسخ گذاشتن برخی خواسته های ما نشانگر لطف بی اندازه او به ماست…

خورشید را باور دارم حتی اگر نتابد

به عشق ایمان دارم حتی اگر آن را حس نکنم

به خدا ایمان دارم حتی اگر سکوت کرده باشد

تا خدا هست جایی برای ناامیدی نیست

خدا همیشه با ماست ❤️

به امید فردایی روشن 🙂

میتوانید این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط