داستان انگیزشی شماره 38 – ایمان

سلام به دوستان عزیز امیدوارم از داستان های انگیزشی بخش های قبل لذت برده باشید و علاوه بر آن از آنها درس هایی گرفته باشید. امروز داستان انگیزشی شماره 38 را باهم میخوانیم. داستان بازرگانی که همه اموال و دارایی اش را از دست داد اما ایمانش را از دست نداد. در ادامه این داستان را باهم می خوانیم.


حدیث روز

امام رضا (ع):

لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقهَ الایمانِ حَتَّى تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّینِ وَحُسنُ التَّقدیرِ فِى المَعیشَهِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزایا.؛

هیچ بنده ‏اى حقیقت ایمانش را کامل نمى ‏کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین‏ شناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبت‏ها و بلاها.


متن داستان انگیزشی شماره 38

ایمان

 

 

روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است . فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟


شاید دوست داشته باشید

Related Post

چگونه آبریزش بینی را درمان کنیم؟

آبریزش بینی یک مشکل بسیار آزاردهنده و خجالت آور است. آبریزش بینی زمانی اتفاق می افتد که بدن در اثر سرماخوردگی و آنفلوانزا، برای دفع ویروس های آن ها تولید مخاط را بیشتر می کند و این مخاط ها در…


نه….. او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت :

“خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟

مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود : مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!

همیشه این را به یاد داشته باشید که تا وقتی سلامت هستید و جانی در بدن دارید میتوانید از نو شروع کنید و ایمان خود را به خداوند و بزرگی او از دست ندهید.

خدا همیشه با ماست

به امید فردایی روشن 🙂

میتوانید این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط