در این مطلب داستان انگیزشی شماره 76 را باهم میخوانیم داستانی بسیار زیبا که امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید، این داستان دربارهی گفتگوی دو صدف است که بسیار زیبا می باشد. همچنین ما در مطالب قبل داستان های انگیزشی زیبایی را گذاشته بودیم که در صورت علاقه می توانید آن ها را نیز مطالعه کنید.
حدیث روز
امام سجّاد (ع):
أمّا حَقُّ أُمِّکَ فَأنْ تَعْلَمَ أنَّها حَمَلَتْکَ حَیْثُ لا یَحْتَمِلُ أحَدٌ أحَداً، و أعْطَتْکَ مِنْ ثَمَرَهِ قَلْبِها ما لا یُعْطِی أحَدٌ أحَداً، وَوَقَتْکَ بِجَمیعِ جَوارِحِها…
اما حقّ مادرت بر تو، این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس، دیگری را حمل نمیکند و از میوۀ دلش چیزی را به تو داد که احدی به دیگری نمیدهد و تو را با تمام اعضایش حفظ کرد…
داستان انگیزشی شماره 76
صدف
روزی دو صدف که در کنار یکدیگر بودند شروع به صحبت کردند، صدفی به صدف مجاورش گفت: «در درونم درد بزرگی احساس میکنم؛ دردی سنگین که سخت مرا میرنجاند.»
صدف دیگر که انگار اصلا این احساس را در وجودش نداشت، با راحتی و تکبر گفت: «ستایش از آن آسمانها و دریاهاست؛ من در درونم هیچ دردی احساس نمیکنم؛ ظاهر و باطنم خوب و سلامت است.»
در همان لحظه خرچنگ آبی از کنارشان عبور کرد و یطور اتفاقی و ناگهانی سخنانشان را شنید؛ به آن که ظاهر و باطنش خوب و سلامت بود گفت: «آری! تو خوب و سلامت هستی امّا دردی که همسایهات در درونش احساس میکند مرواریدی است که زیبایی آن بی حد و اندازه است.»
شاید دوست داشته باشید
یکی از مهم ترین ویژگی های راک استار، عرضه دیر به دیر سری های محبوب است. با دقتِ تمام بازی را طراحی میکند و می سازد، مشکلات آن را بر طرف میکند و در نهایت (در بیشتر مواقع) بازیِ بدون مشکلی را روانه بازار میکند. با وجود اینکه سری GTA همیشه و همیشه از پرچمدارهای نسل خود بوده، (چه از لحاظ گرافیکی، چه گیمپلی و حتی داستان) اما یکی از اصلیترین مشکلات این سری…
امیدوارم از این داستان زیبا لذت برده باشید.
خدا همیشه با ماست
به امید فردایی روشن 🙂
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂