ما انسانها همه بالی برای پرواز داریم بالهای که میتوانند ما را به اوج قدرت برسانند، البته قدرت به این معنی نیست که انسان منفی شویم نه، قدرت به این معنی که به هر چیزی که اراده کنیم برسیم. فقط کافیِ که به این بالها ایمان داشته باشیم بعد میبینیم که پرواز کردن هم کار سختی نیست. این جمله رو هیچوقت فراموش نکنید که ما انسانها اشرف مخلوقات هستیم، خیلی کارها میتوانیم انجام دهیم. در ادامه متن داستان انگیزشی شماره 7 رو که به نام بالهای پرواز است را باهم میخوانیم.
حدیث روز
امیر المومنین علی (ع):
إعمَل لِدُنیَاک کأنَّکَ تَعِیشُ أبَداً وَ اعمَل لآخِرَتِکَ کَأنَّکَ تَمُوتُ غَداً
برای دنیا خود انگونه کار کن که گویا همیشه زنده خوای بود، و برای آخرت خود آنچنان که گویی فردا خواهی مرد.
متن داستان انگیزشی شماره 7
بالهای پرواز
پرنده بر شانههای انسان نشست، انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت: من درخت نیستم که روی شانههای من نشستی و میخواهی آشیانه بسازی، پرنده گفت: من فرق درختها و آدمها رو خوب میدانم، اما گاهی پرندهها و انسانها را اشتباه میگیرم. انسان خندید و به نظرش این بزرگترین اشتباه ممکن بود.
پرنده گفت: راستی چرا پر زدن را کنار گذاشتی؟ انسان منظور پرنده را نفهمید، اما بازهم خندید. پرنده گفت: نمیدانی چقدر تو آسمان جای توخالی است. انسان دیگر نخندید. انگار ته ته خاطراتش چیزی را به یاد آورد چیزی که نمیدانست چیست. شاید یک آبی دور، یک اوج دوستداشتنی.
پرنده گفت: غیر تو پرندههای دیگری را هم میشناسم که پر زدن را از یاد برده اند ، درست است که پرواز برای یک پرنده ضروری است اما اگر تمرین نکنند فراموشش میکنند.
شاید دوست داشته باشید
ولت مرغ ساده و آسان تهیه می شود و برای مهمانی ها بسیار مناسب است. پیشنهاد می کنم این غذا را…
پرندهای را گفت و پر زد، انسان رد پرنده رو دنبال کرد تا اینکه چشمش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد.
آنوقت خدا بر شانههای کوچک انسان دست گذاشت و گفت: یادت میآید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم؟ زمین و آسمان هردو برای تو بود. اما تو آسمان را ندیدی. راستی عزیزم بالهایت کجا جا گذاشتی؟
خدا همیشه با ماست ❤️
به امید فردایی روش. 🙂
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂