در پست های قبل داستان های خواندیم از قبیل بالشت سخنگو و گلدیلاک و سه خرس در این پست نیز داستان کوتاه انگلیسی رتی و دزدی از بانک را میخوانیم. این داستان درباره ی یکی از بدجنس ترین موش هاست که میخواهد از بانک دزدی کند که اتفاق های می افتد. این داستان بصورت کلمه کلمه ترجمه نشده است و معنی داستان متفاوت است کمی و بعلت زیبا شدن داستان از این شیوه استفاده شده است، برای آشنایی با کلمات شما میتوانید کلمات سخت را بهمراه معنی فارسی در پایین داستان یادبگیرید.
متن انگلیسی داستان کوتاه انگلیسی رتی و دزدی از بانک
This is Ratty. He is the worst rat in the world. He’s with his friends, Cheese and Miss Whiskers. They are planning to rob the Bank of Britain. “OK rats, we’re at the bank. Let’s go!” It’s the end of the day. The cashier is counting the money. “Freeze! Nobody move!” “OK, rats. Let’s see what’s in the safe!”
“Perhaps we’ll find some cheese!” “There’s no cheese. But there’s lots of money! You get the notes – and I’ll get the coins!” “OK rats. Let’s go!” “Run!” The chief of police is at the bank. He knows there is only one person who can help. “Hello, Spycat?” Spycat has arrived. First, he points his magic pen at the cashier. “I can move again!” Next Spycat looks for clues.
He finds a piece of cheese inside the safe. “Who eats cheese in a bank?” Finally, Spycat finds a banknote. “Now I know who robbed this bank!” “One hundred, two hundred, three hun…Oh no, it’s Spycat!” “The fun stops here rats. You’re under arrest!”
متن فارسی داستان کوتاه انگلیسی رتی و دزدی از بانک
روزی روزگاری موشی بود به اسم رتی او یکی از بدترین موش های روی زمین بود. یک روز به همراه دوستانش چیز و خانوم ویسکر تصمیم گرفت که از بانک دزدی کند. رتی گفت” خب موش ها، ما الان تو بانکیم بزنید بریم”. آخر وقت بانک بود و صندوقدار بانک داشت پولها رو میشمارد. رتی رسید و گفت” هیچکس از جاش تکون نخوره این یک سرقت مسلحانه است” و بعد صندوقدار را فریز کرد و رفت سراغ صندق.
چیز دوست رتی گفت” شاید پنیر باشد توی این صندوق” خانوم ویسکر گفت” پنیر نیست اما کلی پول طلا اینجا هستش، رتی تو پول ها رو بردار و من هم سکه ها رو برمیدارم.” بعد از برداشتن پول و سکه ها فرار کردن. رئیس پلیس به صحنه جرم اومد و بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسید که فقط یک فر است که میتواند کمک کند اونم کسی نیست جز اسپای کت. پس زنگ زد به اسپای کت و گفت” سلام اسپای کت و قضیه رو توضیح داد.” اسپای کت خودشو رسوند، او اول صندوقدار رو از حالت فریز خارج کرد. بعدش بدنبال سرنخ ها رفت.
او مقداری پنیر پیدا کرد و باخودش فکر کرد که چه کسی میتونه پنیر در صندوق خورده باشه، و بعد از کمی گشتن او یک اثر انگشت روی یک اسکناس پیدا کرد و گفت حالا فهمید کی به اینجا دسبرد زده. رتی مشغول شمردن پول ها بود ه اسپای کت رسید و گفت ” دستا بالا و تا موش ها خواستند اقدامی بکنند انها را فریز کرد و گفت آقای رتی شما بازداشتید وپولها را به بانک برگردوند و موش ها رو هم تحویل زندان داد. مرسی اسپای کت.
معنی لغات داستان کوتاه انگلیسی رتی و دزدی از بانک
عبارت انگلیسی |
معادل فارسی |
مترادف انگلیسی |
rob |
دزدیدن |
steal |
rats |
موش |
mouse |
cashier |
صندوقدار | teller |
coins |
سکه |
cole |
chief |
رئیس |
commander |
arrest |
دستگیری |
detention |
clues |
سرنخ |
clew |
برای شنیدن تلفظ صحیح متن انگلیسی فایل زیر را دانلود کنید
(برای شنیدن صوت داستان ،فایل پی دی اف را باز کنید و برروی علامت بلندگو دوبار کلیک کنید تا همراه با متن صدای آن را نیز داشته باشید. موفق باشید.)
به امید فردایی روشن.
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂