داستان کوتاه انگلیسی کاسه چوبی

داستان های” قورباغه های زخمی” و”قضاوت عجولانه “را درپست های قبل داشتیم که خیلی بر روی رفتار انسان ها تأکید داشت در ادامه این داستان میخواهیم داستان کوتاه انگلیسی کاسه چوبی را دنبال کنیم که درباره احترام به پدر و مادر در سنین پیری است و به این اشاره دارد که رفتار شما نسبت به پدر و مادرتان در آینده برروی رفتار فرزندانتان با خودتان تأثیر بسزایی دارد.

متن انگلیسی داستان کوتاه انگلیسی کاسه چوبی

Wooden bowl

There was an old man who decide to move and live with his son, his daughter in law and their four years old son.

The old man’s hands were shaky, he had a bad eye sight and could hardly walk.

One evening as they were having supper, the old man poured his food on the floor and broke a glass accidentally.

The young man and his wife got really annoyed:

“We’ve got to do something about grandpa or he’ll wreck everything in our house.”

They decide:

They placed a small table in the corner of the room and from then on grandpa had to have his meals there, along.

After he broke his plate, grandpa had to eat his food in a wooden bowl.

Whenever the family scolded the poor man, tears would come down his cheek and he wouldn’t say anything.

One evening, before supper, the father his 4-year-old son playing with some pieces of wood.

“what are you making, son?” he said.

“I’m making wooden bowls for you and mom to have your meals in them when you get old! “

The little boy said sweetly.

He smiled and got busy again.

The man thinks a lot.

From that day on, the whole family was having their meals around a same table again.


متن فارسی داستان کوتاه انگلیسی کاسه چوبی

 

کاسه چوبی

پیرمرد با پسر و عروس و نوه‌ی چهارساله خود زندگی میکرد.

دستان پیرمرد میلرزید چشمانش خوب نمی دید و به سختی میتوانست راه برود.

شبی هنگام خوردن شام، غذایش را روی زمین ریخت و لیوانش را نیز بر زمین انداخت و شکست.

پسر و عروس خیلی از این خرابکاری پیرمرد ناراحت شدند؛

“باید درباره ی پدربزرگ کاری کنیم ، وگرنه تمام خانه را بهم میریزد.”

آنها تصمیم گرفتند :

آنها یک میز کوچک را در گوشه اتاق قرار دادند و پدر بزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد.

بعد از اینکه یک بشقابش را شکسته بود ، پدربزرگ مجبور بود در کاسه های چوبی غذا بخورد.

هروقت هم خانواده او را سرزنش میکردند ، فقط اشک میریخت و چیزی نمیگفت.

یک روز عصر قبل از شام ، پدر متوجه پسر چهار ساله اش شد که داشت با چند تیکه چوب بازی میکرد.

رو به او کرد و گفت ، پسرم داری چی درست میکنی؟

پسر با شیرین زبانی گفت : ” دارم برای تو مامان کاسه های از چوب درست میکنم تا وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید!”

خندید و بکارش ادامه داد…

مرد خیلی باخودش فکر کرد.

از آن ببعد همه خانواده باهم بر سر یک میز غذا خوردند.


معنی لغات انگلیسی داستان کوتاه انگلیسی کاسه چوبی

 

انگلیسی

معادل فارسی

مترادف

Related Post

Daughter

دختر ، عروس

Girl

Accidentally

تصادفاَ

Haply

Annoy

ناراحت شدن

offend

Grandpa

پدربزرگ

grandfather

Scold

سرزنش کردن

Blame

supper

شام

dinner

Wooden

چوبی

woody

Bowl

کاسه

socket

sweetly

شیرین زبان

cheerfully

Smile

تبسم زدن ، لبخند زدن

laugh

cheek

گونه

species

 

دانلود فایل همراه با صوت داستان

رمز فایل : wikiwook.ir

به امید فردایی روشن.

میتوانید این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط