در پست های قبل داستان های کوتاه ازجمله امنیت حیوانات و جورج و اژدها را باهم خواندیم. یکی از راه های تقویت زبان انگلیسی مطالعه و خواندن مطالب این زبان است. داستان های کوتاه کمک بسیار شایانی به تقویت زبان میکند پس لطفا با حوصله و دقت داستان کوتاه انگلیسی سلطان پرندگان را بخوانید و به تمامی کلمات آن دقت کنید. با ما همراه باشید.
متن انگلیسی داستان کوتاه انگلیسی سلطان پرندگان
The bird king
All the animals in the jungle had a king. The birds were jealous. They wanted a king too.
‘Let me be king. Look at my wonderful colors.’ said the beautiful parakeet.
‘No, no,’ said the myna. ‘I can speak and talk to the other animals. I should be king.’
‘And I have a fantastic beak.’ said Toucan. ‘I want to be the bird king.’
‘I know,’ said the macaw. ‘Why don’t we have a competition? The bird who can fly the highest will be the bird king.’
Everyone thought this was an excellent idea, especially the eagle. ‘Make me king now,’ he said. ‘I am the strongest, and I can fly the highest.’
‘Ah,’ said a little voice. ‘But you might not win.’
‘Ha ha.’ laughed the eagle. ‘You can’t beat me, little sparrow.’
‘We’ll see,’ said the sparrow.
The race began, and all the birds flew high into the sky. They flew higher and higher, and the eagle flew the highest. ‘Ha. I told you.’ squawked the eagle. ‘I, I am the king.’
But the sparrow was hiding under the eagle’s wing. Suddenly, he flew higher than the eagle’s head. The sparrow was the highest bird of all. He won the competition. And the sparrow was the new bird king.
متن فارسی داستان کوتاه انگلیسی سلطان پرندگان
سلطان پرندگان
همه حیواناتِ جنگل رئیس و سلطانی داشتند. پرندهها حسودیشان شد. آنها هم یک سلطان میخواستند.
طوطی دمدراز گفت: “بزارید من سلطان بشم. پرهای رنگارنگ و فوقالعادهام رو ببینید.”
مینا گفت: نه نه، من می تونم حرف بزنم و با حیوونای دیگه صحبت کنم. من باید سلطان بشم.”
توکان گفت: من منقاری عجیبوغریب دارم. من میخواهم سلطان پرندگان شوم.”
طوطی مکو گفت: می دونم. چرا مسابقه ندهیم؟ پرندهای که بتواند از بقیه بالاتر پرواز کند، سلطان جنگل شود.
همه و مخصوصاً عقاب قبول کردند که این فکر خوبی است. او گفت: “مرا سلطان کنید. من از همه قویترم و میتوانم بالاتر از همه پرواز کنم.”
صدای ضعیفی گفت: “آه، شایدم تو برنده نشی.”
عقاب خندهای کرد: “ها ها. گنجشک کوچولو تو نمی تونی منو شکست بدی.”
گنجشک گفت: “خواهیم دید.”
مسابقه شروع شد و همه پرندهها به اوج آسمان پرواز کردند. بالا و بالاتر رفتند و عقاب از همه بالاتر بود. عقاب جیغی زد: “من که گفته بودم. من سلطانم.”
اما گنجشک زیر بالهای عقاب قایم شده بود. ناگهان بالاتر از عقاب به پرواز درآمد. گنجشک بالاتر از سر عقاب پرواز میکرد. گنجشک از همه بالاتر بود. او برنده مسابقه و سلطان پرندگان شد.
معنی لغات داستان کوتاه انگلیسی سلطان پرندگان
عبارت انگلیسی | معادل فارسی | مترادف انگلیسی |
Animal | حیوان | zoological |
Jungle | جنگل | forest |
Wonderful | شگفت انگیز | amazing |
Parakeet | طوطی کوچک دراز دم | Parrot |
Myna | مرغ مینا | mynah |
Jealous | حسود | envious |
Fantastic | خارق العاده | extraordinary |
Beak | منقار | pecker |
Toucan | توکان | toucan |
Competition | رقابت | rivalry |
Excellent | عالی | great |
Eagle | عقاب | eagle |
Strong | قوی | powerful |
High | بلند | upland |
Voice | صدا | sound |
Sparrow | گنجشک | dunno ck |
Race | مسابقه | competition |
Begin | شروع | start |
Hide | پنهان شدن | conceal |
Wing | بال | Wing |
برای شنیدن تلفظ صحیح متن انگلیسی فایل زیر را دانلود کنید
(برای شنیدن صوت داستان ، فایل پی دی اف را باز کنید و برروی علامت بلندگو دوبار کلیک کنید تا همراه با متن صدای آن را نیز داشته باشید. موفق باشید.)
به امید فردایی روشن.
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂