در پستهای قبل داستان کوتاه انگلیسی همچون خرگوش و لاکپشت، جوجه اردک زشت، جک و لوبیا سحرآمیز، شنل قرمزی، سیندرلا و دیو و دلبر را خواندیم. امروز داستان انگلیسی سوپ سنگی را میخوانیم این داستان دربارهی پسری است که خیلی گشنه است و با ترفندی با استفاده از سنگ خودش را سیر می کند این داستان یکی از داستان ها معروف است که در فرهنگ های مختلف استفاده شده است. این داستان بهصورت کلمه کلمه معنی نشده است پس برای یادگیری به کلمات آخر دقت کنید. در ادامه بخش اول داستان را باهم میخوانیم.
متن انگلیسی داستان انگلیسی سوپ سنگی
Stone Soup
There was once a hungry beggar who was traveling from town to town, looking for a warm meal. In his travels, he happen to stumble upon a small cottage at the edge of a forest. He knocked on the door and it opened a crack, just enough for him to make out the figure of an old woman. “Yeah, what do you want?” she asked impatiently. “I beg your pardon ma’am, but I was wondering if you could find it in your heart to give a hungry beggar a warm meal.” he asked. “No, beat it! I don’t have a morsel of food to spare. I’m starving myself!” she shouted. “Besides, didn’t your mother ever tell you there’s no such thing as a free meal? This isn’t a soup kitchen, after all!”
As she was shouting at him, he managed to get a good look at the house behind her. There were elegant rugs and paintings and leather couches. The beggar knew at once that she wasn’t poor, she was just cheap. “Please hear me out,” he began again, “I don’t need anything from you except a fire and a pot of water. In return, I’ll cook you the best meal you’ve ever had using my soup stone.”
“Your what stone?”
“My soup stone.”
“Your what what?”
“My soup stone.” he replied, his voice staying perfectly calm and soothing.He pulled a smooth rock about the size of a baseball out of his pocket. The old woman was intrigued and curious how someone could make soup with a rock, so she opened the door and led him to the kitchen. There, she filled a pot with water and placed it over a small fire.
Once the water began to boil, the beggar dropped his stone in the pot and stirred it a few times. Then, he took a sip using the big wooden spoon he had been using to stir. “Hmm,” said the beggar, “the soup’s a little thin because I’ve had to use this same soup stone so many times. But I know just the thing to thicken it up a bit.”
متن فارسی داستان انگلیسی سوپ سنگی
روزی روزگاری گدایی گرسنه بود که شهر به شهر برای غذایی گرم سفر میکرد. دریکی از سفرهایش خانهای را که در لبهی یک جنگل ساختهشده بود دید و درش را زد، در کمی باز شد، در حدی که فقط مشخص بود او یک پیرزن است. پیرزن خیلی سریع پرسید: ” بفرمایید!!!! چی میخوای؟” گدا عاجزانه پرسید:” خیلی عذر میخوام ازتون، التماستون میکنم اگه قلبی تو سینهدارید به این فقیر درمونده غذایی بدید. خانم با عصبانیت فریاد زد و گفت:” نه من خودم یک لقمه غذا برای خوردن ندارم، من خودم گرسنهام بعد میخوایی تورا هم سیر کنم؟ به علاوه، مادرت بهت نگفته که هیچ جایی چیزی به اسم غذای رایگان وجود ندارد؟ اینجا رستوران که نیست.”
همینطور که خانم در حال فریاد زدن بود، مرد فقیر داشت داخل خانه را دید میزد و توی خانه فرشها و نقاشیهای زیبا و نیمکتهای چرمی زیبایی بود، مرد فهمید که او زنی فقیر نیست، او فقط بیپول است. مرد دوباره شروع به صحبت کرد و گفت:” لطفاً دوباره به من گوش بدید، من چیزی از شما نمیخوام جز یک قابلمه و آتیش. در عوض من برای شما بهترین غذا رو درست میکنم، حاضرم شرط ببندم که شما سوپ سنگهای منو نخوردهاید تا حالا”
خانم گفت: چی!!! چی چی سنگ؟؟
مرد گفت:” سوپ سنگ”
خانم گفت” چی چی؟؟؟؟ “
مرد با صدایی آرامشبخش و نافذ دوباره جواب داد:” سوپ سنگ” و او یک سنگ تراشیده و گرد بهاندازه توپ بیسبال را از جیبش درآورد. پیرزن از اینکه یک نفر میتواند سوپی با سنگ درست کند تعجب کرده بود و برایش جذاب بود و کنجکاو بود که چطور میشود چنین سوپی درست کرد بنابراین در را باز کرد و او را به خانه دعوت کرد. او قابلمهای پر از آب را بر روی شعلهای کوچک گذاشت و به مرد اجازهی آشپزی داد.
بهمحض اینکه آب شروع به جوش کرد، گدا سنگ را داخل قابلمه انداخت و دقایقی آن را هم زد، بعد بهوسیله چوب بزرگی که داشت آن را هم میزد یک مقدار مزه کرد و دوباره شروع به هم زدن کرد. بعدش فقیر گفت: هممم، فکر میکنم که سوپ هنوز یه کم آبکی باشه، من قبلاً زیاد از این سوپها درست کردم، اما میدونم با این امکانات آشپزخانه شما، چیزی بیشتر از این پیدا نمیشه.
ادامه در بخش های بعد.
معنی لغات داستان انگلیسی سوپ سنگی
عبارت انگلیسی | معادل فارسی | مترادف انگلیسی |
beggar | گدا | pauper |
stumble | اتفاقا بر خوردنبه | stumble |
cottage | کلبه | hut |
impatiently | بی صبر | reprobate |
beg | خواهش کردن | pray |
starving | گرسنگی | famish |
elegant | ظریف | cute |
rugs | فرش کردن | pave |
leather | چرم | skin |
couches | نیمکتها | bench |
intrigued | جذاب | intrigued |
stirred | هم زدن | stirred |
برای شنیدن تلفظ صحیح متن انگلیسی داستان انگلیسی سوپ سنگی فایل زیر را دانلود کنید
(برای شنیدن صوت داستان،فایل پی دی اف رابازکنیدوبرروی علامت بلندگودوبارکلیک کنیدتاهمراه بامتن صدای آن را نیز داشته باشید.)
به امید فردایی روشن.
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂