داستان بیسکویت های سوخته اشاره به این دارد که انسان ها بتوانند از عیب های یکدیگر بگذرند و بر آنها خورده نگیرند، شاید اتفاق و یا دلیل قانع کننده پشت رفتارهای انسانها در ارتباط با ما باشد. علاوه بر داستان ما میخواهیم تا با روشی برای خواندن داستان های کوتاه آشنا شویم که به یادگیری زبان انگلیسی کمک شایانی خواهد کرد. همچنین شما می توانید داستانهای بیشتری را با مراجعه به بخش زبان بخوانید.
روش خواندن داستان کوتاه ” بیسکویت های سوخته “
گوش دادن به داستان همراه با دیدن متن یک روش بسیار ساده و کاربردی می باشد. به این صورت است که متن را همراه با صوت آن همزمان باهم میخوانید و میشنوید. لازم به ذکر است که برای یادگیری بیشتر میتوانید از مراحل ذیل استفاده کنید.
- برای بار اول صوت را فقط گوش کنید و از کلمات سخت صرف نظر کنید
- بار دوم همزمان با گوش دادن به صوت ، متن را نیز بلند با آن تکرار کنید.( در این هنگام هر لغت را که با آن آشنایی ندارید در گوشه ای یادداشت کنید.)
- در پایان تمام لغت ها را با استفاده از دیکشنری (ترجیحاً انگلیسی به انگلیسی) معنی کنید.( توجه کنید که لازم نیست کلمات را حفظ کنید)
برای فهمیدن بهتر داستان میتوانید دوباره متن را همراه با صوت گوش کنید.
شما میتوانید در این صفحه فایل داستان را دانلود کنید که متن را همراه با فایل صوتی آن در اختیار شما قرار می دهد.
متن انگلیسی داستان :
In the name of the most compassionate
Burned biscuits
After a long and hard day at work, mother set the table and put father’s dinner on it in front of him: a plate of eggs, sausage and extremely burned biscuits. I waited and looked around to see if anyone noticed!
Dad reached for his biscuit, smiled at mom and ask me how my day was at school. I don’t remember what I told him that night, but I do remember watching him smear butter and jelly on that biscuit and swallow every bite!
When I got from the table, I heard mom apologizing to dad for burning the biscuit. And I’ll never forgot what he said: “Baby, I love burned biscuits!”
Later that night, I want to kiss Daddy good night and asked him if he really liked his biscuits burned. He wrapped me in his arms and said, “your mom put in a hard day at work today and she’s really tired, and besides a slightly burned biscuit never kills anybody!”
Moralize:
You know, life is full of imperfect things and imperfect people. I’m not always best at everything and like everyone else, may forget birthday dates or anniversaries!
What I’ve learned over the years is that we can learn to accept each others fault and difference. And that is one the most important keys to create the healthy, growing, and lasting relationships.
متن فارسی داستان :
به نام خداوند مهربان
بیسکویت های سوخته
مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی شام پدرم را جلوی او گذاشت : یک بشقاب تخم مرغ ، سوسیس و بیسکویت های بی نهایت سوخته! منتظرم شدم که ببینم آیا کسی متوجه شده است.
پدرم دستش را به سوی بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه چیزی به پدرم گفتم، اما کاملا یادم است که او را تماشا میکردم که داشت کره و ژله را روی آن بیسکویت سوخته می مالید و آن را می خورد.
وقتی از سر میز غذا بلند شدم ، صدای مادرم را شنیدم که برای سوزاندن بیسکویت ها از پدرم معذرت خواهی میکرد و هرگز چیزی را که پدرم گفت را فراموش نخواهم کرد :”عزیزم ، من عاشق بیسکویت های سوخته هستم.”
همان شب، رفتم که پدرم را برای شب بخیر ببوسم و از او سوال کنم که آیا واقعا بیسکویت های سوخته را دوست داشت. او مرا در آغوش کشید و گفت :” مادرت امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است.به علاوه ، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمیکشد!”
نتیجه گیری اخلاقی:
زندگی پر از چیزهای ناقص و افراد دارای نقص است. من اصلا در هیچ چیزی بهترین نیستم، و روز های تولد و سالگرد ها را مثل هر کس دیگری فراموش میکنم.
اما چیزی که من در طی سال ها پی برده ام این است که ما میتوانیم عیب های همدیگر و تفاوت هایمان را بپذیریم. و این یکی از مهمترین راه های ایجاد روابط سالم و پایدار است.
کلمات سخت و کلیدی :
انگلیسی |
معادل فارسی |
مترادف |
متضاد |
Extremely |
بشدت |
sorely |
– |
Burn |
سوخته |
Broil |
– |
Notice |
ملاحضه کردن ، اخطار |
Alarm |
– |
Reach |
رسیدن ، نائل شدن |
Touch |
– |
Smile |
لبخند زدن ، خندیدن |
Laugh |
– |
Jelly |
ژله |
– |
– |
Smear |
آغشتن |
Inoculate |
– |
Butter |
کره |
– |
– |
Swallow |
زرد رنگ |
Pallor |
– |
Apologize |
معذرت خواهی کردن |
Pardon |
– |
Wrap |
پیچیدن ، قنداق کردن |
Swath |
– |
Slight |
مقدار ناچیز |
Trace |
Big |
Imperfect |
ناقص ، ناتمام |
Incomplete |
Perfect |
Anniversary |
جشن سالیانه ، مجلس یاد بود |
– |
– |
Health |
سلامتی |
Safety |
Harm |
Grow |
رشد کردن |
Wax |
Shrink |
Relationship |
وابستگی |
Coherency |
– |
Happiness |
خوشحالی |
Cheery |
sad |
|
جیب |
Sinus |
– |
Don’t leave your key to happiness in someone else pocket! It’s better to always have it with yourself.
کلید دست یابی به شادی تان در جیب کسی دیگر نگذارید، آن را پیش خوتان نگهدارید.
دانلود فایل متنی همراه با صوت داستان
رمز فایل : wikiwook.ir
داستان کوتاه انگلیسی “قورباغه های زخمی”
به امید فردایی روشن 🙂
من می توانم…
روزهای زیبا در راه است…شرایط نمی تواند من را متوقف کند…
به امید فردایی روشن 🙂