داستان کوتاه انگلیسی امنیت حیوانات

داستان کوتاه انگلیسی امنیت حیوانات

در پست های قبل داستان هایی خواندیم از قبیل قضاوت عجولانه و معجزه در این پست نیز داستان کوتاه انگلیسی امنیت حیوانات را میخوانیم.

این داستان اشاره به کلک های روباه برای فریب دادن و گول زدن حیوانات دارد، اما اردک این داستان با زیرکی و زرنگی از دست این حیله های روباه جان سالم به در میبرد.

متن انگلیسی داستان کوتاه انگلیسی امنیت حیوانات

 

SAFTY OF ANIMAL

 داستان کوتاه انگلیسی امنیت حیوانات

There was a big farm next to the forest and this farm was full of chickens and ducks.

One day the hungry fox decided to go to the farm with the net and chase the chicken and duck for his lunch.

That fox went to the fence of farmland. Chicken escaped when it saw the fox is coming and duck jumped on the top of tree.

The fox said: I heard you have beautiful sound and then came here to hear you better. Why do you jump over there?

The duck replied: I afraid of you and I feel safe here.

The fox asked:  Didn’t you hear that king of animals said that no one should hurt anybody else from now on?

Duck looked at the farm far from There. Then Fox asked where are you looking at?

Duck answered: I am looking at the unknown animal who is coming from a far distance and has big ears and long tail. I don’t know his name, maybe he is a dog or wolf.

Fox said: I guess that animal must be a big dog. So, I should go fast now.  

Duck said: Do you forget a little minute ago? You said that the King of animals says, “All the animals should be free and not worried about their safety. Then why are you so sad?

The Fox said: I afraid if that dog didn’t hear the king of animals! speech and then escaped.

At the end Duck became free and came down the tree.


متن فارسی داستان کوتاه انگلیسی امنیت حیوانات

 

امنیت حیوانات

یک مزرعه بزرگ که پر از مرغ و اردک بود در کنار یک جنگل بزرگ وجود داشت.

یک روز روباهی گشنه به قصد خوردن اردک ها و مرغ ها برای ناهار تصمیم گرفت به این مزرعه برود.

روباه از حصار های مزرعه وارد مزرعه شد. هنگامی که مرغ او را دید فرار کرد و اردک نیز به بالای درخت پرید.

روباه گفت : من شنیده ام تو صدای خوبی داری من آمده ام تا صدای تو را بهتر بشنوم، چرا پریدی بالا درخت؟

اردک جواب داد : من از تو میترسم و اینجا احساس امنیت بیشتری میکنم.

روباه پرسید : نشنیده ای که پادشاه حیوانان (شیر) گفته که کسی نباید به حیوانات دیگر از الان به بعد صدمه بزنه؟

اردک به دوردست های مزرعه نگاه کرد، روباه ازش پرسید به کجا نگاه میکنی؟

اردک جواب داد: به حیوان ناشناخته ای که داره از فاصله دور میاد نگاه میکنم که گوش های دراز و دم بلندی دارد، نمیدونم، اسمش شاید سگ یا گرگ باشه!!

روباه گفت : حدس میزنم که اون حیوان یک سگ بزرگ باشه بنابراین من باید سریع برم.

اردک گفت : حرف چند دقیقه قبلتو فراموش کردی؟ گفتی که پادشاه حیوانات (شیر) گفته که حیوانات باید آزاد باشند و  نباید نگران امنیتشان باشند، پس چرا انقدر ناراحتی؟ (از آمدن این حیوان ناشناخته)

روباه گفت: من از این میترسم که این سگ نشنیده باشه حرف پادشاه حیوانات رو.

بعد از صحبتش فرار کرد.

در آخر اردک آزاد شد و با خیال راحت از درخت پایین اومد.


معنی لغات داستان کوتاه انگلیسی امنیت حیوانات

 

انگلیسی

معادل فارسی

مترادف

Forest

جنگل

jungle

Farm

مزرعه

field

Chicken

مرغ

chick

Duck

اردک

red shank

Fence

حصار

hedge

Farmland

زمین های کشاورزی

plow land

Escape

فرارکردن

runaway

Safe

امنیت

assured

Hurt

صدمه زدن

injury

Unknown

ناشناخته

pathless

Guess

حدس زدن

surmise

Speech

سخنرانی

oration

Worry

نگران

anxiety

 


برای شنیدن تلفظ صحیح متن انگلیسی فایل زیر زا دانلود کنید

دانلود فایل همراه با صوت

رمز فایل : wikiwook.ir

به امید فردایی روشن

میتوانید این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

2 دیدگاه در “داستان کوتاه انگلیسی امنیت حیوانات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *